استکبار، علیه "حوزه" ( جریان شناسی "روحانیت" در اسنادلانه جاسوسی آمریکا )
سالگشت تبعیدامام و فتح لانه جاسوسی _ نشست (خطر نفوذ در حوزه) _مشهد _ آبان ۱۳۹۵
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام عرض میکنم سروران عزیز، برادران و خواهران بزرگوار. سپاسگزاریم که بنده را به این جمع شریف دعوت فرمودند.
اصلیترین محصول فتح لانه یعنی اسناد لانه، آن بخش را که مربوط به توطئههای استکباری علیه روحانیت و حوزه است اشاره کنم در جهت جریانشناسی درون حوزه، در آن سالهای قبل از انقلاب و اوایل انقلاب و حتی امروز بسیار مفید است جمعآوری و مطالعه بخشی از اسناد لانه است که یا دارند راجع به بخشهایی از حوزه و روحانیت و جریانهای درون حوزه و علما تحلیل میدهند یا دارند راجع به این موضوع طرح میدهند و پروژه دارند و بررسی میکنند. ببینیم در ماههای اول انقلاب که از انقلاب 7- 8 ماهی میگذرد، بهمن 57 تا آبان 58 که لانه فتح میشود این اسناد به دست میآید. در این 7- 8 ماه ببینید اینها چه تحلیلهای متعددی کردند راجع به حوزهها و شهرهای مختلف. راجع به شهرهای مختلف مدام گزارش میدادند و تحلیل میکردند. یکی از گزارشهایشان که سفارت آمریکا در تهران فرستاده برای وزارت خارجه آمریکا در واشنگتن و طبقهبندی آن هم خیلی محرمانه است تاریخ آن 7 اکتبر 1979 که میشود 15 مهر سال 58. دقیقاً یک ماه قبل از فتح لانه جاسوسی. یعنی جزو یکی از آخرین گزارشهایشان هست. این سند اول. من بخشی از آن را خدمت شما میخوانم و احتیاج به تحلیل ندارد.
موضوع: مشهد پس از انقلاب، تمامی متن، خیلی محرمانه است. خلاصه آن این است که کارمندان سیاسی و نیروهای اطلاعاتی ما – یعنی جاسوس – در مشهد، اینها در دانشگاه مشهد آدم داشتند رفت و آمد داشتند در حوزه مشهد رفت و آمد داشتند و به خانه بعضی از علما برای خبرگیری و انتقال تحلیل میرفتند. در قم، اسناد مکرر هست که علما را طبقهبندی میکنند، در تهران، قم، مشهد، اصفهان، شیراز، که با چه کسانی میشود کار کرد و با چه کسانی نمیشود؟ هر دستهای از اینها را چطوری میشود علیه امام و انقلاب درگیر کرد. بعضیهایشان به عنوان آخوند نوگرا و مدرن، تحت این پوشش با امام(ره) در میافتند و بعضیها را میآورد و بعضیها را به عنوان آخوندهای سنتی که انقلابی نیستند و دین را از سیاست جدا میدانند و به خمینی اعتراض میکنند که چرا عاشورا را سیاسی کردهای؟ اصلاً ربطی به سیاست ندارد. امام حسین(ع) اصلاً ربطی به سیاست نداشته است.
میگوید کارمند سیاسی ما در دوم و سوم اکتبر یعنی سه – چهار روز قبل، یعنی 10 مهر 58 – اینها بعد از انقلاب است یعنی انقلاب پیروز شده و جمهوری اسلامی 5- 6 ماه قبل از آن تشکیل شده است. – تیم سازمان سیا به مشهد میآید و جلساتی گشت میزند و جاهای مختلف تحلیل میکند و جمعبندیهایی دارد که من بخشی از آنها را عرض میکنم. روز میلاد حضرت رضا(ع) بوده است، آن ایام بوده است. میگوید شهر حالت سرور دارد و از زوّاری که برای تولد هشتمین امامشان آمدهاند پر شده، بعد شروع میکند راجع به مشهد که از جریانهای اصلی زندگی سیاسی ایران در صد سال اخیر میگوید فاصله داشته، هم از مرکز دور بوده و در متن نبوده، یعنی در انقلاب مشروطه نقش فعال نداشت و در نهضت نفت هم میگوید جز یک هسته که فعال بوده و بقیه خیلی فعال نبودند – من دارم تحلیلهای او را عرض میکنم و درست و غلط آن را کاری ندارم – میگوید در سال 42، پانزدهم خرداد فعالیت جدی نشده جز آقای هاشمینژاد در مسجد فیل، ولی آیتالله خمینی شاگردان خودش را بعد از انقلاب منصوب و فعال کرده در برخوردهای نهایی ژانویه 1979 با دولت مرکزی یعنی 22 بهمن 57 تا روی کار آمدن انقلاب فوریه – یعنی انقلاب اسلامی – شهر عملاً توسط بخشی از مردم که مرید خمینی هستند اداره شده است. میگوید مشهد، برخلاف قبل، در این انقلاب 57 یک شهر فعالی بوده و فعالتر شده است. یک گزارش مستقلی که جلساتی با بعضی از دانشگاهیان مشهد داشتند و بعضی از چهرههای مذهبی و روحانیون مشهد که خودم رفتم خانههایشان با اینها صحبت کردم و گزارشهایم را بعداً میگویم که اینها هر کدام چه نقاط ضعف و چه نقاط قوتی دارند؟ - دقت کنید اینجا اسم میآورد که الآن وقت آن نیست که من آن گزارش را بخوانم – راجع به تاریخچه مبارزات مشهد در انقلاب اسلامی 57 میگوید برخلاف دهههای گذشته که مشهد نسبتاً از اتفاقات بزرگ سیاسی کشور در حاشیه بود و در زوایه بود شاید یکیاش هم انزوای جغرافیایی شهر باشد و بیشتر متعلق به آسیای مرکزی بوده تا به مرکز ایران، و در جنبش های جداییطلب بعد از جنگ دوم، دوره مصدق و اوایل انقلاب اخیر، نقش فرعی داشته است. شهر هنوز علیرغم این که مرکز زیارتی شیعه است همچنان ذات شهر، یک شهر منزوی است! این تحلیل سرویس جاسوسی آمریکا راجع به مشهد است. دارد جامعهشناسی مشهد را بحث میکند. البته این حرف، حرف بیخودی است. حتی دو روز قبل از قم – حتی دوستان میدانند یا آنهایی که جوانتر هستند نمیدانند بدانند که 19/ دی/ 56 که میگویند روز اول شروع انقلاب در قم است دو روز قبل در مشهد 17 دی، اولین تظاهرات انجام شد که تظاهرات زنان بود که جای همین تلفنخانه مخابرات به سمت چهارراه شهدا، میدان شهدا که مجسمه میخواستند بروند. 17 دی روز کشف حجاب رضاخانی بود و این زنان حکومتی و فواحش را میخواستند برای مجسمه بیاورند و دسته گل بگذارند به عنوان این که روز آزادی زن و کشف حجاب است و خانمها هم از این طرف، مثل 100 نفر – 200 نفر با حجاب در اعتراض به آنها راه افتادند که ممکن بود آنجا به میدان شهدا رفتند که میخواست درگیری شود و حمله کردند همه اینها را تارومار کردند و گرفتند. خب اینها پوشیه داشتند، شعار هم نمیدادند، فقط گاهی تکبیر و صلوات آرام بود. این دو روز قبل از قم بود و من خودم کاملاً در جریان آن بودم چون هم مادر بنده و هم چند نفر از بستگان و آشنایان در تظاهرات بودند جزئیات آن را میدانم. منتهی کسی اینجا کشته و شهید نشد. منتهی چون قم دو روز بعد اولین شهید را داد مشهد این وسط فراموش شد. میخواهم بگویم این تحلیلها یک مقداری خطاهای خودشان هم هست.
میگوید اول ژانویه 1979 آرامش مشهد شکست، چهار روز زدو خورد، حدود 2 هزار کشته! که این هم رقم درستی نیست. این روزهای 9 و 10 مشهد بود که آنهایی که مسنتر هستند یادشان است که خونینترین روزهای مشهد بود که اطراف بیمارستان امام رضا(ع)و آن تحصن و آن درگیریها بود. یعنی در واقع 22 بهمن در مشهد، 40 روز زودتر از بقیه جاها اتفاق افتاد یعنی 9 و 10 دی، 40 روز قبل از 22 بهمن، مشهد از کنترل حکومت خارج شد که با تانکها به خیابانها ریختند و از میدان شهدا تا حرم درگیریهای خونین بود ولی کنترل شهر از دست حکومت آن روزها خارج شد و تا دیگر تا 22 بهمن حکومت نتوانست در مشهد یک اقتدار کامل پلیسی را برقرار کند. آنهایی که بودند یادشان هست آن روز مردم چهار – پنجتا از حکومتی را اعدام کردند و به مجسمه شاه در میدان شهدا به دار کشیدند. حالا من میخواهم از اینها عبور کنم و به تحلیل اینها راجع به روحانیون برسم. این مهم است که به این جمع و دوستان مربوط میشود.
میگوید ارتش از درِ ناسازگاری درآمد و به یک بیمارستان حمله کرد و هرکسی را یافت به گلوله بست بسیاری از سربازان بعد از این ماجرا از پادگانهایشان فرار کردند و حکومت نظامی رژیم شاه در مشهد شکست. اقتدار شاه شکست. از اوایل ژانویه، انقلاب فوریه، قدرت اصلی در شهر، دست دو آیتالله بود که امور شهر را از داخل منازل و مدارس اداره میکردند. فیالمثل حمله به خارجیان را منع کرد اما خارجیان مقیم مشهد یعنی غربیها حدود 7 ژانویه مشهد را ترک کردند.- حالا انقلاب پیروز شده است ما داریم بعد از انقلاب را تحلیل میکنیم اسم این آقایان و چند نفر دیگر را میبرد و میگوید قدرت بعد از انقلاب به منصوبین نصب شدگان امام منتقل شد و با استمداد از گروه خمینی و پاسداران، کنترل شهر عملاً بعد از پیروزی انقلاب به دستنشاندگان خمینی افتاد تا جایی که فرماندار و نمایندگان دولت رسمی همه تحت نفوذ و اختیار و اطاعت هستند. با یکی از اعضای خانواده روحانیون که اینجا اسم آن را نمیآورد میگوید این لیبرال سرشناسی در مشهد است اما از فرزندان روحانیون است. – تحلیل او این است که حالا آن قضیه عزیزی و ولیان و استاندار مشهد و قضایای اطراف و حرم و آستان قدس را خیلی دقیق و جدی پیگیری میکند، که آخرین فرماندار مشهد زمان شاه که بود؟ چه کرد؟ رابطهاش با روحانیون چه بود؟ - میگوید عزیزی آخرین فرماندار شهر، زمان سلطنتی روابط حسنهای برقرار کرده بود و بعد از انقلاب او را آزار ندادند کاری به کارش نداشتند اما آیتاللههای مشهد با ولیان که فرماندار مخلوع قبل از عزیزی، تهدیدهای خمینی مبنی بر افشای این روابط که بعضی روحانیون با ولیان و رژیم شاه ارتباط داشتند باعث شد که آنها جرأت نکنند با قدرت سیاسی خمینی درگیر شوند. یعنی اسنادی که اینها با شاه همکاری میکردند ولی با خمینی مخالف بودند یعنی از اینها آتو داشت که اگر زیادی حرف بزنید این اسناد را روی میکنیم و شما داشتید با حکومت همکاری میکنید. زمان شاه دارید تقیه میکنید حالا تقیهاش را هم حاضر نیستید بکنید ولو این که مخالف باشید؟ در هفتههای اول بعد از انقلاب، مخالفتهایی شروع کرد با خمینی و دادگاههای انقلابیاش. خمینی این اعتراضات را نادیده گرفت. با تهدید با افشای روابطش با بعضی از اعضای رژیم شاه، به سکوت وادار شد. این مثال میزند میگوید یکی از آن اشخاص آقای قمی بوده است. روحانیون مشهد از این که حلقهای از افراد به دور خمینی تشکیل شده، بعضی از روحانیون مشهد اظهار ناخرسندی کردند. سالگرد اخیر مسافرت خمینی از عراق به پاریس در رادیو تلویزیون به عنوان دومین هجرت بزرگ تاریخ اسلام بعد از هجرت پیامبر(ص) تشریح شد که این باعث شد روحانیون جزمی عصبانی شوند که چرا خمینی را با پیامبر مقایسه میکنید و چرا برای خمینی سه تا صلوات میفرستند در حالی که برای پیامبر یک صلوات میفرستند. میگوید اینطور مخالفخوانیها در مشهد و قم و اصفهان شروع شده است. اینها را دقیق پیگیری میکردند یعنی خط به خط با جزئیات، بعد هم میگوید این که خمینی شروع کرده به روحانیون عنوان میدهد که چه کسی آیتالله است و چه کسی حجتالاسلام است که امام چنین کاری نمیکرد! امام هیچ وقت عنوان تأسیسی به کسی نبود و هرکسی را به هر عنوانی که بود میگفت. میگوید خمینی که عنوانهایی به بعضی از روحانیون میدهد این تهدیدی برای نظام حوزه تلقی شد و اینه همه باعث شد که اینها به تدریج اصطکاک پیدا کنند. بعد از یکی از آقایان نقل قول میکند. اسم یکی از آقایان را میبرد و میگوید ما در جلسهای که با او بودیم او در حفا به یکی از اعضای هیئت آمریکایی گفت خمینی زیر درخت سیپ در پاریس نشسته بود و فرمان صادر میکرد. خمینی در صحنه نبوده است او نمیدانست که اینجا خونریزی میشد خمینی از دور زیر درخت سیپ از پاریس دستور میداد! این را نقل میکند از هیئت جاسوسی آمریکا از یکی از روحانیون به اصطلاح برجسته. بعد این میآید بیرون تحلیل میکند و میگوید این خوب است! این طرز فکر خوب است ما باید این را ترویج کنیم. ما اول از دور قضاوت کردیم و فکر کردیم روحانیون یکدست هستند، همهشان با خمینیاند. در حالی که هرچه درون اینها میرویم و بیشتر صحبت میکنیم میبینیم جای استفاده از بعضی از روحانیون علیه خمینی هست. بعضیهایشان از قبل از انقلاب با او زاویه داشتند و بعضیهایشان هم که حالا انقلاب شده است. میگوید یکی از این آقایان گفت که خمینی کجا بود که یک دفعه سروکلهاش پیدا شد؟ یکی از اینها گفته که خمینی اصلاً سواد فقاهتیاش مشکوک است! – و حرفهایی که خودم خجالت میکشم بخوانم – در بخشی دیگر از اسناد لانه، روحانیت را سازمان سیاه و سفارت آمریکا روحانیون را به چند دسته طبقهبندی میکند – این را دوستان توجه کنند – میگوید روحانیت را در ایران باید دستهبندی کرد و ببینیم از هر دسته چگونه میشود استفاده کرد؟ یک دسته روحانیونی بودند که زمان شاه با رژیم همکاری میکردند. میگوید البته اینهایی که علناً همکاری میکردند اقلیت بودند وقتی که شاه مشهد آمد و در حرم، خب چند نفر معمم هم به استقبال او رفتند و دستش را بوسیدند. یک دسته از روحانیون که البته اینها کم هستند اقلیت هستند کسانی هستند که اینها زمان شاه، علناً از رژیم حقوق میگرفتند یا تعریف میکردند و کسانی هستند که خمینی به آنها آخوندهای درباری میگوید. میگوید به این دسته بعد از انقلاب دیگر نمیشود خیلی روی اینها حساب کرد چون یا فرار کردند یا خلع لباس شدند و خودشان منزوی شدند و جیک نمیزنند ما اگر از اینها بخواهیم دیگر جرأت نمیکنند بیایند مگر بعدها. اسم چند نفر را میبرد هم در مشهد و هم در تهران در اسناد لانه. این میگوید اینها با رژیم و ساواک همکاری میکردند منتهی هملباسهایشان نمیدانستند بعضی از اینها هملباسهایشان هم میدانستند که این ساواکی است یعنی از حکومت حقوق میگیرد. مثل نوقانی مشهد، آن نوقانی منبری، و کسان دیگری. و کسانی هم که نمیدانستند مثل حجازی در تهران که کسی آن موقع نمیدانست. یکی از دوستان از آقای مهدوی کَنی نقل قول مستقیم کرد که گفت ما و 7- 8 نفر از علمای انقلابی که در زندان بودند و ما با هم بودیم از زندان که چندتایمان بیرون آمدیم یک مرتبه دیدیم این آقا یک نامهای آورد... آهان! گفتند آقای منتظری در زندان یک دستخطی را از امام(ره) آورد که امام(ره) نوشتند که دیگر فایدهای ندارد، مبارزه دیگری به جایی نمیرسد شاید سال 53- 54 بود که اوج قدرت رژیم شاه بود. ساواک همه جا مسلط، خشن، میگفت آقای منتظری گفت در جمع علمایی که آنجا در زندان بودند گفت امام چنین چیزی گفتند. یکی از آقایان شاید آقای مهدوی بوده، میگوید چنین چیزی محال است، دست خط امام کو؟ میگوید این است. میگوید نگاه کردم دیدم خیلی شبیه است ولی دست خط امام نیست. بعد فهمیدیم خود همین حجازی که منبری در تهران بود خودش این را جعل کرده است. مثلاً یک بخشی راجع به آن تیپها که میگوید ما با کدام یک از شبکه روحانیت بعد از انقلاب میتوانیم و باید علیه خمینی کار کنیم؟ آن دسته از روحانیونی که شاهی بودند و فساد مالی و فساد اخلاقی داشتند و به قول خمینی آخوند درباری بودند ما الآن از آنها خیلی نمیتوانیم استفاده کنیم چون بدنام هستند اینها را باید برای بعد بگذاریم شاید فضا در چند سال آینده عوض شود! دسته دیگر؛ روحانیونی که در برابر آمریکا و شاه سرسخت بودند و آمریکا نتوانست آنها را جذب کند و اینها جزو روحانیون انقلابی و دستیاران خمینی هستند که در گفتگو با ما دلسرد و از ما مأیوس بلکه متنفر هستند این مقاومت در بعضی از رهبران دینی روحانی کاملاً وجود دارد حتی حاضر به مذاکره با ما و آمریکا نیستند و آمریکا را نجس خطاب میکنند. میگوید اینها آخوندهای افراطی هستند که ایادی مستقیم شخص آیتالله خمینی هستند باید مراقب باشیم اینها جمهوری اسلامی را قبضه نکنند! ما دنبال یک جمهوری اسلامی میانهروی لیبرال هستیم! لیبرال مذهبی. به اندازه یک کتاب، سند، راجع به بعضی از آقایان از جمله آقای شریعتمداری است که میگوید باید یک کاری کنیم جای امام را بگیرد این آن مرجعی است که ما میخواهیم! و از طریق پسر ایشان روی ایشان کار میکنند که الآن هم پسرش در همین ماهوارههای آمریکایی هنوز یکسره صحبت میکند و از سیا حقوق میگرفت! در اسناد لانه،موارد متعدد و مکرری وجود داردکه اسم افرادی هست که من حالا اسم آنها را نمیبرم که از طریق پسرش، از طریق دامادش، از طریق همشیرهزادهاش، از طریق تاجری که برایش وجوه میبرند، از طریق خادم دفترش، از این طرق داریم کار میکنیم. به آن شخص، خبر و تحلیل میخورانیم روی او اثر میگذاریم و بعد چیزهایی نقل میکند میگوید ما خصوصی پیش فلان کس میرویم حرفهایی میزند که درست نقیض آن حرفها را آن موقع آن شخص این حرفها را در سانهها میزده است، در رسانهها یک چیزی میگفته و در جلسه خصوصی با آمریکاییها یک چیز دیگر؛ دیگر یک بچه هم میفهمد که آمریکا از طرف اینها میآیند اینها به سرویسهای جاسوسی وصل هستند و تحریک؛ در اسناد لانه پروژهای را تعریف کردند – مکرر میگویم بروید اینها را بخوانید وقت نیست من اینها را بخوانم پروژهای تعریف کرده که در این پروژه کمونیست هست، ناسیونالیست ملیگرای مذهبی هست، سلطنتطلب شاهی هست از راست و چپ، حزب خلق مسلمان هست، قطبزاده عضو شورای انقلاب هم هست، جبهه ملی عامل شاه بختیار هم هست! سرویس جاسوسی آمریکا هم هست، تجزیه طلب کُرد و بلوچ هم هست ببینید چه پروژهای تعریف میکنند؟ اقلاً 15تا سند در اسناد لانه من راجع به اغتشاشات قم و تبریز دیدم که، حتی اینهایی که سنشان بالاتر است یادتان هست، اینها راه افتادند هرچه عکس امام در شیشه ماشینها و مغازهها بود شکستند حتی در قم. تبریز را هم که کودتا کردند رفتند رادیو و تلویزیون تبریز را گرفتند و تقریباً اعلام حکومت خودمختار کردند و بحثشان هم این بود که نمیشود هم مرجع و هم رهبر، هم مرجعی هم رهبری خمینی، دیگر نمیشود! حالا شما شدی رهبر، دیگر مرجعیت نداری! اینطور نگاه سخیفی بود. و بعد هم در آذربایجان و کجا و کجا هیچ عزل و نصبی بدون اجازه من نباید صورت بگیرد. صحبت منیت بود! میدانید امام(ره) از همان سال 40 در قم ایشان را قبول نداشت این هم اسناد زیادی هست هم اسناد ساواک است که کتابی را دفتر تبلیغات منتشر کرد به نام در دادگاه تاریخ، بروید آن اسناد را بخوانید. ایشان از دنیا رفته انشاءالله خداوند هم با رحمت خودش برخورد کند. ولی چقدر اینها صدمه زدند. آقای قمی – خدا رحمتشان کند از دنیا رفت – ولی علیه دادگاه انقلاب بیانیه داد که چرا اموال انقلاب شاهیها مصادره میشود. حالا ممکن است چندتا خطا هم بوده ولی راجع به اصلش، البته خودش را از امام بالاتر یا مساوی میدانست. بیانیه داد که در جمهوری اسلامی مسئول دادگاه انقلاب و قضایی میشوند اینها باید چهارتا صفت داشته باشند: 1) بیسواد باشند 2) فاسق باشند 3) نمیدانم چه باشند 4) چه باشند، شهید صدوقی و شهید دستغیب شهید مدنی و اینها 4- 5تایی یک بیانیه علیه ایشان دادند. سال 63 بود - ما که آن موقع نمیدانستیم بعداً این اسناد درآمد که ما دیدیم اینها راجع به همه دارند کار میکنند – سال 62 یا 63 خیبر یا بدر بود که ما با بعضی از رفقای طلبه به منطقه رفتیم مجروح شده بودیم برگشتیم دیدیم رادیو اسرائیل دارد صحبتهای مرحوم آقای قمی را علیه امام میخواند! که همان موقع یک بیانیه نوشتند که با رفقا رفتند از 10- 15تا ازمدرسهها قاچاقی امضا گرفتند چون همان موقع اینجا سخت بود. ما حرفهای امام، شهید بهشتی، شهید مطهری حرفهای راجع به تحول در حوزه را مطرح میکردیم با بعضی از رفقا جلسه میگذاشتیم میگفتند اینها میخواهند انجمن اسلامی حوزه در مشهد درست کنند! یعنی حرفهای صریح امام را بعد از انقلاب با شک و تردید نگاه میکردند! که یادم هست ما این بیانیه را در دفاع از امام نوشتیم که چرا با رادیو اسرائیل این حرفها را میزنند بعد دوباره من عملیات بود رفتم جبهه، بعد یکی دوتا از این طلبهها که آن موقع در جمعآوری امضاء برای این بیانیه کمک کرده بودند آمدند توی مشهد اینها را گرفتند! به عنوان توهین به چی؟ گفتم توهین به انقلاب و شهدا میکنند اینها توهین نیست، اینها برداشتند این بیانیه را گفتند که ما به این حرفها اعتراض داریم توهین است؟ این جریانی که الآن به آن تشیَع لندنی میگویند یا امام(ره) به آن ولایتیهای بیدین میگفت، این تعبیر امام است. ولایتیهای بیدین، که خودشان را ولایتی خاص ولایت اهل بیت(ع) میدانند و آخوندهای انقلابی و سیاسی را میگفتند اینها ولایتشان ضعیف است اینها مشکل ولایت دارند! خب این از قبل از انقلاب هم بود. امام(ره) در منشور روحانیت میگوید خون دلی که پدر پیرتان از دست اینها خورد از دست شاه و ساواک نخورد و نکشید. این آقای حمید روحانی میگفت یا مرحوم آقای فردوسپور گفت – نمیدانم یادم نیست از یکی از اینها شنیدم – که میگفت امام(ره) در نجف میخواست به یک مجلس ختمی برود که برای بستگان و علما بود وقتی وارد مجلس شد یک نفر به احترام امام بلند نشد! حتی یک نفر، حتی جا ندادند بنشیند و امام رفت آن وسط مسجد روی زمین نشست 5 دقیقه فاتحه خواند آمد بیرون. الآن هم که باز نمونههای دیگرش هستند داخل و خارج,حالا اسمش را تشیع لندنی و انگلیسی میگویند. ولی این خط همان خط است که با شاه تقیه میکرد با خمینی تقیه هم حاضر نبود بکند درگیر میشد. من یادم هست که مرحوم آقای شریعتمداری هر سال تابستان در همین مهدیه مرحوم حاجی عابدزاده، پشت چهارراه شهدا باغ نادری، یک خانهای بود ایشان میآمد آنجا. من آن موقع 14- 15 ساله بودم که ایشان درگیر شد. رفتم نماز ایشان، رفتم ایشان را نهی از منکر کنم که چرا ایشان علیه امام حرف میزند، ایشان ظهرها نمازجماعت میخواند مریدهایی هم داشت که آنها خیلی آدمهای تند و خشنی بودند که آنها نشسته بودند ما یک عملیات استشهادی کردم گفتم میروم کنار ایشان و میگویم شما چرا با امام درافتادید؟ امام یک چیزی میگوید شما درست فردایش خلاف آن را میگویید؟ مثل الآن که بعضیها همین کارها را میکنند. نماز تمام شد رفتم گفتم... ایشان فکر کرد من سؤالی چیزی دارم گفتم حاج آقا من میخواستم یک نکتهای بگویم. – حواسم هم نبود گفتم الآن میگوید تو بچه نیموجبی آمدی... اینها امام را قبول ندارند تو آمدی او را نصحیت کنی- گفتم آقا شما بالاخره از علما و مراجع تشریف دارید و خیلی خدمات شما به اسلام داشتید. اما شما در جریان هستید که این رادیو بیبیسی و رادیو آمریکا و اسرائیل خیلی حرفهای شما را علیه امام میگویند؟ هرچه شما میگویید آنها فردا میگویند و از شما خیلی علیه امام طرفداری میکنند؟ ایشان اول به من نگاه نکرد که مثلاً داخل آدم نیستی! - بعد دید که این طرف خیلی پررو هست – بعد گفتم به نظر نمیرسد که شما باید یک موضعی علیه اینها بگیرید؟ و بگویید که شما با امام هستید؟ ایشان برگشت گفت بلند شو برو دنبال کارت! گفتم باشد من دیگر نهی از منکرم را کردم پا شدیم رفتیم. به نظرم دو هفته نشد که امام(ره) صریح موضع گرفت و اعترافات ایشان را دیده بود امام گفته بود خیلی به اعصابش فشار آمده که یک کسی چرا در حد مرجع تقلید و رساله حاضر باشد با آمریکا برای کودتا همکاری کند سر تسویه حساب شخصی با امام که چرا سهم من را ندادی؟ که بعد امام گفته بود همه اعترافات ایشان را پخش نکنید بالاخره مرجع بوده است بخشی را امام فرمودند که پخش نکنید. ببینید این سرویسهای جاسوسی نه از سر کسی گذشته است، به هم امید بستند و روی همه کار کردند. اینها در شورای انقلاب آدم داشتند! در مجلس خبرگان اول آدم داشتند، وزیر نفت ایران، از اسناد لانه جاسوسی درآمد – نزیه – مقدم مراغی استاندار آذربایجان غربی. معلوم شد از 20 سال قبل از انقلاب با سیاه کار میکرده است, در شورای انقلاب این روشنفکران! اینجا دارد بعضی از رهبران چپ کمونیست ایران از قبل از انقلاب با سیا ارتباط داشتند. اولین رئیس جمهور ما بنیصدر گفتگوهایی با سرویس سیا داشته، اسناد اینها هست. اولین دولت بعد از انقلاب تشکیل میشود سخنگوی آن امیرانتظام جاسوس آمریکاست. سخنگوی اولین دولت پس از انقلاب، که یکی از این اسناد میگوید این آمد که در جلسه حرف بزند مست بود! سخنگوی دولت جمهوری اسلامی! میگوید شراب خورده بود مست بود و گیج میزد! گفتیم آقاجان یک کم بنشین حالت جا بیاید بعد شروع به مذاکره کنیم! 4-5 تا از اعضای دولت مهندس بازرگان، اینها به سرویس جاسوسی متصل بودند. بازرگانی که خودش قطعاً جاسوس نبود ولی در این مسیر بود. امام میگفت اینها در مسیر آمریکا هستند گفت من اشتباه کردم که اول انقلاب جمهوری اسلامی را دست اینها دادم. اینها تا تسلیم مطلق انقلاب در برابر آمریکا پیش میروند اینها آمریکاپرست هستند خداپرست نیستند. الآن هم نمونههایی را در جمهوری اسلامی داریم. حالا آدمهایی که آن موقع مواضعشان مثل امام بود علیه اینها بود حالا همان حرفها را خودشان میزنند! یک کسی برود صحبتهای بعضی از مسئولین جمهوری اسلامی را الآن، با صحبتهای دهه 60 شان برود مقایسه کند درست ضد همان حرفها را میزنند یعنی دهه 60 اینها جلوی مرحوم بازرگان و بنیصدر ایستاده بودند آنها لیبرال مذهبی و طرفدار سازش با آمریکا بودند که آقا این شعارها بس است! مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکا این چرندیات چیست! اینها جلویشان میایستادند محکم علیه اینها حرف میزدند الآن خودشان عیناً همان حرفهای آنها را دارند میزنند بلکه ذلیلانهتر هم گاهی میگویند. برای همین، من باز بیشتر برای بازرگان احترام قائل هستم تا بعضی از اینها، چون بازرگان از اول تزش همین بود هیچ وقت رنگ عوض نکرد. از قبل از انقلاب همینطور بود. بازرگان هم عبا روی دوشش میانداخت و هم با خانمها دست میداد. یک اسلام مخصوصی داشت مقلد آقای شریعتمداری هم بود از اول هم میگفت من امام را دوست دارم اما قبول ندارم چون تندرو است. شاه برود یعنی چه؟ کتاب نوشت گفت این مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل، انحراف در انقلاب اسلامی است اینها را امام تحت تأثیر چپها و کمونیستها گفته است! تبت یدا أبی لهب، مرگ بر فرعون، مرگ بر قارون اینها قرآنی نیست بلکه امام اینها را از کمونیستها یاد گرفته است. بعدش هم گفت ما فولکس هستیم ایشان چیز است... من نمیتوانم با ایشان بروم ما هرچه میگوییم ایشان جلوترش را میگوید. ولی اینهایی که آن زمان علیه آنها حرف میزدند و حرفهای امام را خوب میفهمیدند و خوب بیان میکردند و الآن بعد از 30 سال درست ضد آن حرفها را میزنند با اینها چه باید کرد؟ وقتی امام گفت بازرگان، همه مردم شعار ملت این بود که مخالف بازرگان مخالف قرآن است! نه بخاطر شخص بازرگان بلکه بخاطر نصب امام. من خودم یادم هست ماشین جیپ حکومت نظامی در همین مشهد با دوستان رفتیم یکی با او حرف میزد به عنوان یک وظیفه شرعی روی خود جیپ آن افسر فرمانده حکومت نظامی, روی جیپش نوشتم مهندس بازرگان، نخستوزیر ایران. حالا خوب اینطوری شد! حالا چقدر جابجاییها صورت گرفت. حالا آدم میفهمد وقتی در این اسناد لانه بحث میکنند خب اینها برنامه داشتند پروژه داشتند روی تک تک افراد کار میکردند و به ثمر نشسته است. همین الآن توطئههایی که دارد داخل حکومت جمهوری اسلامی ایران و بیرون از آن اتفاق میافتد حالا ممکن است بعضی از روحانیون هم داخل آن هم باشند بعضی دانشگاهی باشند، بعضی روشنفکر باشند، همین الآن هم به حضرت عباس سرویسهای جاسوسی پشت این قضایا هستند. باز اگر اسنادی 30 سال دیگر منتشر شود بعد میفهمیم! چنان که ما الآن داریم میفهمیم سی سال پیش اینها همه برنامه بود جنگ کردستان جنگ کُردها نبود. ترکمن صحرا کار مردم ترکمن نبود سرویسهای جاسوسی بودند. در اینها کمونیستها نفوذ داشتند. ما کمونیستهای آمریکایی داشتیم که کمونیستی که شعارش علیه آمریکاست به عنوان مظهر امپریالیزم و سرمایهداری! که در بیانیهشان شعار میدادند ذات آمریکا امپریالیستی است ذاتش اینجوری است آن وقت خودشان آمریکایی بودند! مگر ما از مجاهدین خلق ضد آمریکاییتر داشتیم؟ اینها امام را میگفتند سازشکار است! میگفتند آخوند ذاتاً نمیتواند ضد آمریکایی باشد! سازش میکند. میگفتند اینها افکار ارسطویی دارند طبق مبنای ارسطویی در ذهن حرفهای گنده گنده میزنند ولی در عمل خبری نیست! حالا اینها استنباطهای باند منافقین بود که تحت تأثیر حرفهای مارکسیستها بودند. همه تیپ روحانی را هم اینها بررسی کردند یعنی از آخوند حکومتی که از ساواک از همین مشهد پول میگرفته تا آخوند انقلابی که زیر شکنجه هم محکم ایستاده، تا آخوندی که درک سیاسی نداشته است میگویند وقتی با او حرف میزدند ابتدائیات مسائل سیاسی کشور و جهان را اصلاً نمیدانسته؛ مثل یکی از بزرگان بسیار مقدس و محترم مشهد، پدر ما در یکی از درسهایشان شاگرد ایشان بوده، میگفت که آن زمانها او میگفت این انگلیس که میگویند همان روس سابق است؟ آدم بسیار شریف و پاک، ولی آگاهی سیاسی در این حد. میگوید بعضیهایشان این تیپی هستند که اینها را یا باید از صحنه کنار گذاشت یا میشود کلاهشان را برداشت صورت مسئله را باید برایشان یک طوری ترسیم کنی که ما مصداق حق و باطل را ما برایش تعریف کنیم! میگوید یکسری از روحانیون هستند که اینها تازه به دوران رسیدهاند زمان شاه در حاشیه جامعه بودند حالا بعد از انقلاب میآیند به اسم این که رهبر روحانی است و شعارها از روحانی است و تظاهرات از مسجد است اینها میآیند و میخواهند به نان و نوایی برسند وجالب است که آنجا پیشبینی میکند و میگوید از اینها هم باید مفاسد مالی و هم مفاسد جنسی داشته باشیم اینها پروژههایی است که باید روی آن کار کرد! این خیلی پیچیده هستند. میگوید بعضی انقلابی واقعی نیستند تازه به دوران رسیدهاند اینها قطعاً در باب مسائل جنسی و مالی، پول و زن نقطه ضعف نشان خواهند داد. خب همین اتفاق در مورد بعضیها افتاد. میگوید روحانیون شیعه، خمینی و دیگر آیتاللهها دارند سر کار میآیند. ساخت قدرت بعد از انقلاب توسط خمینی تعیین خواهد شد. او با بعضی از روحانیون همفکر شیعه برای مجلس انتخاب خواهند شد در حال تدوین قانون اساسی است سپس نوبت به ملاهایی میرسد که داخل دولت موقت، دادگاههای انقلاب کمیتهها و تشکیلات شبه نظامی هستند و در پایان ملاهای ساده، یعنی علمایی که در محلات و مساجد این طرف و آن طرف به تودهها در دهات و شهرستانهای کوچک خدمت میکنند. پشتیبانی متعصبانه آنها بزرگترین منبع قدرت خمینی و آیتاللههایش هست! میگوید یکی از خطراتی که ما باید به فکر باشیم این است که ارتباط مساجد محلات با خمینی باید قطع بشود. چون مسجدها و این ملاهای ساده کف خیابان مثل یک ذراتخانه برای آیتالله خمینی عمل خواهند کرد. رابطه حکومت ملاها با مسجد و ملاهای مسجدی باید قطع شود. ببینید این چه طرحهایی است؟ تازه چند ماه از انقلاب گذشته که دارد طرح میدهد! اگر ایران از نظر ما مهم است منافع خودی به ما میفهماند مقدار زیادی ناراحتی را باید تحمل کنیم. فعلاً کمی باید تحمل کنیم تا یاد بگیریم که بطور مؤثر با ملاهای مجاهد، پاسداران، فداییان خلق و مجاهدین خلق، با همه باید تماس برقرار کنیم! یعنی همه جناحهایی که با خودشان درگیر هستند سازمان سیاه میگوید ما با تکتک اینها جدا جدا باید برنامه داشته باشیم هم با این طرفیها و هم با آن طرفیها. از ملیگرا تا کمونیست از روحانی تا مجاهد خلق! تا تجزیهطلب. اگر خمینی بمیرد نفوذ روحانیون کم خواهد شد ولی از بین نخواهد رفت. در صف روحانیون کسانی هستند که میتوانند با غیر روحانیون متحد شوند ما از اینک باید به فکر پس از مرگ خمینی باشیم. میگوید تا وقتی این هست این نمیگذارد این از آن آخوندها نیست. امام(ره) گفت من از آن آخوندهایی نیستم که یک نصیحتی بفرماییم و بعد هم دنبال کارمان برویم و بعد بخوابیم چرت بزنیم! من از آنهایی نیستم که یک چیزی بگویم بعد برویم دعا بفرماییم و برویم! من سینهام را برای سرنیزههای شما آماده کردم.
دسته سوم از روحانیون؛ روحانیون میانهرو، عقلا، سازشکار، منظور از میانهرو سازشکار است که آمریکا توانسته با بعضی از آنها ملاقات برقرار کند. ببینید میگوید ما در این 5 – 6 ماه بعد از انقلاب یکسری روحانیون لیبرال را پیدا کردیم و به آنها وصل شدیم – عین متنش هست- یکی از دلایل مخالفت رهبران میانهرو با خمینی وحشت آنها از افکار عمومی است. آنها از دولت شاه باج میگرفتند سالها زیر سایه دولت هویدا امرار معاش میکردند. خب هویدا که بهایی بود. شما که بعضیهایتان میگفتید وظیفه با شاه ما با آن کاری نداریم، وظیفه با بهائیها، تازه با بهائیت هم نه؛ خب تازه 7-8 تا وزیر شاه که بهایی بود، هویدا بهایی بود، رئیس ساواک بهایی بود ولی با رژیم شاه کاری نداشتید! میگوید اینها از هویدای بهایی مستقیم و غیر مستقیم پول میگرفتند. اسم افرادی را میآورد در قم، مشهد، اصفهان، شیراز که معمم بودند ولی از هویدای بهایی پول میگرفتند حالا البته همه هم مستقیم نه، بعضیها هم غیر مستقیم تحت عنوان کمک به مؤسسات فرهنگی، کمک به هیئتهای مذهبی و این حرفها. حتی ملاهایی که قبلاً - یعنی سال 42 - با خمینی کار میکردند ولی پس از این که او به نجف تبعید شد و مبارزه موقتاً خوابید با دولت سازش کردند و باج میدادند و باج میگرفتند. میگوید بعضی از روحانیون بودند که سال 42 انقلابی بودند بعد که امام شکست خورد و تبعید شد مایوس شدند، دیگر یا سکوت کردند یا با رژیم همکاری کردند! چند روز پیش معاون سنای آمریکا در تماس با رایزن امور سیاسی سفارت گفت – اسم شخصی را به نام میلانی در مشهد میبرد نه آیتالله میلانی - او هم از دخالت خمینی در اوضاع نگران بود و - هنوز شاه نرفته – و اظهار امیدواری کرد که نگذارید با آمریکاییها... میگوید نگذارید شاه کشور را ترک کند اگر شاه برود دیگر برگشتن او سخت است. نگذارید شاه برود و کشور دست خمینی بیفتد. این گزارش سازمان سیا از داخل حوزه است. ببینید اینها چه میگفتند؟ امضاء سولیگان/ سفیرشان، گزارشگر، لامبراکیتس، تاریخ اول سپتامبر 1979. بعد میگویند – نماینده سرویس سیا در قم – آیتالله شریعتمداری در رابطه با روابط آینده ایران و آمریکا بسیار مهربان و خوشبین است. با هیئت آمریکایی بسیار با محبت و با ادب برخورد کرد. – دارم سند را از رو میخوانم – قدردانی خود را از کمکهای آمریکا در گذشته اظهار داشت. یعنی میگوید ما قبلاً به اینها کمک کردیم و ایشان از ما تشکر کرد. از آمریکا تشکر میکند که به ما کمک کردی و علیه امام با آمریکاییها حرف میزند. میگوید گفت که آیتالله خمینی با این شیوه افراطیاش دارد به مذهب و تشیّع صدمه میزند. تشیّع بدنام میشود، تشیّع خشن نیست. آیتالله خاطرنشان ساخت که ساخت ایران برای محفوظ ماندن در مقابل شوروی به کمک آمریکا احتیاج دارد! – دقت کردید چه شد؟ - ایشان به عنوان یک مرجع به هیئت سازمان سیا میگوید ما و شما باید در برابر شوروی با هم باشیم. و گفت انتقاداتی فعلی از آمریکا، میگوید مردم ایران علیه آمریکا میزنند ناشی از این عقیده غلط است که آمریکا در امور داخلی ایران دخالت میکند. یعنی که آمریکا در امور داخلی ایران دخالت میکند این را هم ایشان منکر شدند. حالا خود آمریکاییها منکر نیستند، یک نمونهاش همین مداخله است، پس این چیست اگر دخالت نیست؟ ایشان میگوید سوءتفاهم شده مردم از آمریکا ناراحت هستند. مردم فکر میکنند آمریکا در امور داخلی ایران دخالت میکند! این مشکل میتواند بطور داخل رفع شود، باید روابط خوب ایران و آمریکا دوباره برقرار شود. اظهار داشت که من نمیتوانستم صریحاً از دولت بختیار حمایت کنم ولی علیه او هم هیچ نگفتم. ابهاماتی که در برنامه بختیار در باب عبارت سوسیال – دموکراسی و عملیات حزب توده وجود دارد باید کاملاً رفع شود. باید کاملاً عین قانون اساسی سخن بگوید و من حمایت میکنم. بعد این سازمان سیا نظریه میدهد، - زیر آن نوشته نظریه – از دیدن ما که از جانب دولت آمریکا آمدهایم آشکارا خوشحال بود. موضعاش کاملاً مساعد و موافق برای همکاری است. – بعد از این مقلاقات این تعبیر سیا از ایشان است – میگوید محرمانه، 10 ژانویه 1979 از سفارت آمریکا، مستقیم، فوری، فوری، به وزارت خارجه در واشنگتن با قید سه فوریت. سولیوان سفیر آمریکا.
نمونه دیگر، میگوید یک مسئله دیگر که ما بعضی از روحانیون را توانستیم تحریک بکنیم چون لیبرالها که در این قضیه با ما همفکر هستند سلطنتطلبها هم هستند، بعضی از روحانیون سر قضیه دادگاه انقلاب است. میگوید میتوانیم این را اینطوری مطرح کنیم جو منفیای که دادگاههای انقلاب در آمریکا بوجود آوردند چون یکی یکی دارند سرانگشتهای آمریکا را در ایران دارند اعدام میکنند ما این را باید پیگیری کنیم در ایران بین روحانیون نیر میشود افراد همفکری را پیدا کرد که در این باب، علیه خمینی موضع بگیرند و بگویند این دادگاههای انقلاب ربطی به مذهب ندارد. 3 اعدام 12 مارس انجام شد کاملاً متکی به زمینههای سیاسی بود، 11 نفر از همکاران درجه اول شاه در 13 مارس فردای آن روز اعدام شد ما باید یک اتحادیه در ایران بوجود بیاوریم بین نهضت آزادی و بعضی از روحانیون که روحانیون غربگرا و سازشکارند، بقول این میانهرو و عقلا، نه افراطی. این اتحاد را در داخل و اتحاد در خارج را که خودمان داریم رهبری میکنیم وصل کنیم مجموعاً در برابر قطب افراطی یعنی شخص امام را به عنوان رهبر افراطیون است بایستیم و بتوانیم یک مقداری این را سست بکنیم و اینها را مردد بکنیم و الا نزدیک هفتاد نفر از سران ساواک و رژیم شاه را که عواملی بودند که ما روی آنها 20- 30 سال سرمایهگذاری کرده بودیم اعدام کردند و اموالشان را مصادره کردند. یکی در یک جلسهای به خلخالی گفته بوده که اینها را اعدام کن و الا اگر اینها بمانند تا چند سال دیگر جزو مسئولین جمهوری اسلامی میشوند. چنانکه رئیس ساواک نصیری گفته بود من را اعدام نکنید من برای شما سازمان اطلاعاتی میسازم. آقای خلخالی در خاطراتش نوشته است که حتی سر هویدا که طولانیترین مقام نخستوزیری را داشت در شورای انقلاب مخالفین بودند که این اعدام نشود! اسم چند نفر را میبرد میبیند قضیه جدی است همین هویدا و نصیری را اگر ما نتوانیم اعدام کنیم رئیس ساواک و نخستوزیرها را، پس دیگر در ایران انقلاب نشده است! میگوید پیش هویدا آمدم، خب محاکمه شده بود معلوم بود که اعدام میشود واضح بود. میگفت من برای این حکومت بعد از انقلاب پیشنهاداتی دارم که مشکلاتتان را حل کنید بالاخره من تجربه دارم، من الأمور و معذور بودم من خودم طرفدار خیلی از کارهایی که شد نبودم ولی خب شاه دستور میداد ما چارهای نداشتیم من حاضرم تجربیاتم را در خدمت انقلاب اسلامی و انقلاب شما قرار بدهم و در مسائل کمکتان میکنم و ما خم و چم و قلق آمریکا و غرب را میدانیم ولو وقتی که فهمید میخواهند او را اعدام کنند یک مبلغ خیلی کلانی را گفت، اگر خودت میخواهی این مبلغ را میخواهی دو هفته دست نگه دار! دوباره به جلسه شورا برگشتم دیدم اینها هنوز دارند بحث می کنند که با هویدا چه کنیم؟ گفتم راجع به چه کسی دارید بحث میکنید؟ گفتند هویدا. گفتم آن که تمام شد راجع به کسان دیگری حرف بزنید دیدم اگر یک کم دیگر اینجا بمانم معنیاش این است که نصیری و هویدا هم میمانند و اصلاً معنیاش این است که انقلابی نشده است! آنجا می گوید ما با دولت موقت، مرتب در ارتباط هستیم که برای مسائل حقوق بشر کاری کنید. حالا آمریکا و شاه 15 خرداد، حقوق بشر نبوده، 17 شهریور نبوده، 19 دی نبوده، ساواک نبوده، غارتها نبوده، اما حالا نوبت اعدام هویدا و نصیری حقوق بشر! با دولت موقت راجع به این اعدامها مدام در ارتبط هستیم گفتیم برای حقوق بشر کاری کنید و بخصوص باید شامل خارجیان برجسته و ممتاز باشد تا اثر خود را بگذارد. بعد یک جمعبندی دیگر راجع به روحانیت میکند و میگوید سیاست آمریکا راجع به روحانیت چه باشد، هنوز رهبران سیاسی مبارز و اطرافیان خمینی در گفتگو با ما کاملاً دلسرد، مأیوس بلکه متنفرند هیچ یک از گروههای سیاسی مخالف رژیم ایران جرأت درگیر شدن با خمینی را ندارند چون قدرت نابودکننده اصلی در اختیار خمینی است و روحانیون از حمایت بیدریغ تودهها برخوردارند مردم روحانیون انقلابی را قبول دارند. روابط عمومی با کمک آمریکا تکالیفی برای دانشجویان ایران در آمریکا که امکان دارد رابطهای با روحانیون محافظهکار برقرار کنند در نظر گرفته است. میگوید حالا بروید از هر طریقی میتوانید یک جوری ارتباط با روحانیونی که در حکومت هستند وصل شوید. از طریق فامیلش در آمریکا دارد درس میخواند، از طریق بستگانش، از طریق ایجاد شغل، میگوید فلانی خانمش مریض است برای معالجه میخواهد به آمریکا یا اروپا بیاورد استقبال کنید کمک کنید بیاید از این طریق وصل شوید. یعنی حتی این که خانم چه کسی مریض است و چه بیماریای دارد، و رفته دنبال این که به آمریکا بیاید و زنش را معالجه کند این سریع در سازمان سیا ثبت است و این که این ممرّ خوبی است بگذارید بیاید پای او وا بشود و یک جوری به او وصل بشویم تا اینجور جزئیات 32 سال پیش این حرفها بوده، الآن ببینید چه خبر است! اینها که آن وقت در شورای انقلاب آدم داشتند، در مجلس خبرگان قانون اساسی آدم داشتند، در بیت مرجع نفوذ کردند، در حزب توده و چریکهای فدایی آدم داشتند جایی نبوده که نباشند به نظر شما الآن با این تجربهها و با این امکانات جاسوسی الآن، شما الآن در همین جمهوری اسلامی احتمال میدهید که در جاهای حساس نباشند؟! از آخوندش تا روشنفکر لیبرالش؟ ما باید در عرض این مدت سوء ظن رهبران مذهبی را برطرف کنیم و تا جایی که ممکن است با آنها طرح دوستی بریزیم! میگوید باید بین روحانیون داخل حکومت کسانی را پیدا کنیم که به آمریکا خوشبین باشند، بپذیرند که باید دوباره با آمریکا ارتباط برقرار کرد! میگوید دنبال این تیپ روحانیون بگردید که میگویند جمهوری اسلامی با آمریکا باید رابطه داشته باشد، سوء تفاهم بوده تمامش کنیم! بر گذشته صلوات بفرست الآن دیگر دوره جدیدی شروع شده است! از آن موقع میگوید دنبال اینها بگردید الآن هم همین است. ما باید بر روی مردی – یعنی امام را میگوید – که عمیقاً از آمریکا متنفر است و غربزدگی ایرانیها را بد میداند ریسک کنیم. مواظب باشیم نزدیک شدن به خمینی و روحانیون وابسته به او، به قیمت از دست دادن دوستان غیر مذهبیمان تمام نشود! یعنی میگوید ما باید در اطرافیان خمینی هم سعی کنیم رابط گیر بیاوریم نفوذ کنیم منتهی نه به شکلی که دوستان غیر مذهبی یعنی جریان لائیک و غیرمذهبی از ما رنجیده بشوند یک وقت آنها نگویند که آمریکا هم رفت با خمینی ساخت! آنها یک وقت از ما مأیوس و ناراحت نشوند. آژانس ارتباطات بینالملل آمریکا بیشترین سعی خود را برای هرچه بهتر شدن پیوند و ارتباط بین ایران و آمریکا را باید گسترش دهد باید با همه اشخاص مهم مذهبی و غیر مذهبی در ایران ملاقات کنیم. 4- 5 بعد از پیروزی انقلاب! اگر ایران از نظر ما مهم است منافع ما به ما میفهماند که باید فعلاً بعضی از اهانتهای آنها را به آمریکا تحمل کنیم باید یاد بگیریم که به طور مؤثر هم با ملاهای مجاهد و پاسداران، تا فدائیان خلق با همه تماس داشته باشیم البته با احتیاط برای احتراز برای شناخته شدن با آنها و یا هر حزب و گروه دیگری میگوید هیچ ملاقات علنی اعلام شده نباید باشد چون اسم آمریکا که میآید همه یاد شاه میافتند و همه حساس میشوند تمام این ملاقاتها باید مخفی باشد! باید سعی خود را برای برقراری تماس با همه، از روحانیون تا چپهای مارکسیست بدون در نظر گرفتن عواقب آن افزایش دهید ممکن است بعضی از این ارتباطات به نتیجهای که میخواهیم برسد ممکن است بعضیها دیرتر برسد و ممکن است بعضیها به نتیجه نرسد، البته ما درک میکنیم برای برقراری تماس با همه این گروهها فعلاً آماده نیستیم آمریکاییهایی که مورد تأیید این گروهها هستند و با آنها ارتباط دارند مثل "جیس آندرویانگ" و امثال آنها را میگوید بعضی از آمریکاییها هستند که از بعد از انقلاب با اینها از چپ تا روحانیون ارتباط داشتند این شبکه را باید گسترش بدهیم آنها با اینها بیشتر حاضر هستند گفتگو کنند چون از قبل از انقلاب هم با اینها تماس داشتند. اکتشافات مهم جهت تعیین – گوش کنید این خیلی جالب است – میگوید شروع کنیم آخوند اسلام آمریکایی تربیت کنیم از حالا برای 20 سال دیگر! این پروژه ارتباط با آخوندهای موجود از انقلابی تا ضد انقلابی، آخوندهای انقلابی و ضد انقلابی. بعد میگوید پروژه بعدی، کشف امکاناتی جهت پرورش – گوش کنید عین عبارات اسناد لانه است – جهت پرورش روحانی متخصص مذهب اسلام جهت پلهای رابط بین NEA و رهبری اسلامی به شکل همکاری مستقیم فرهنگی با CIA و کارمندان وزارت خارجه آمریکا. یعنی آن موقع میگوید ما باید برای 20- 30 سال دیگر از الآن شروع کنیم آخوند تربیت کنیم، طلبه تربیت کنیم. امام(ره) در وصیتنامهاش اخطار کرده مواظب باشید در حوزه نفوذ نکنند! نمیدانم دوستان جمله امام را دیدهاند یا نه؟ میگوید گاهی کسی را در حوزه نفوذ میدهند چهل سال این موضع نمیگیرد فقط درس میخواند، چهل سال فقط فقه و اصول میخواند، اداهای آخوندی یاد میگیرد و چطوری حرف بزند، چطوری راه برود، چطوری لباس بپوشد، چطوری صبحکم الله و مساءکم الله بگوید اینها را از همه ما بهتر بلدند همه اینها را خوب یاد میگیرد، فقه و اصول هم بلد است، ریشش هم دو برابر ریش امام، شش تا انگشتر عقیق، گردن کج، نازک حرف میزند و کفشهایش و نعلینهایش را هم لخ لخ میکشد، گردن نازک، که یعنی ما داریم از آسمان هفتم با شما صحبت میکنیم، من از آسمان هفتم آمدم ولی جاسوس است! منتهی نه جاسوسی که لزوماً پول بگیرد همه که برای پول کار نمیکنند. امام(ره) میگوید ممکن است کسی را درون حوزه نفوذ بدهند 30- 40 سال این آتو دست شما ندهدو هیچ نقطه ضعف علنی از خودش نشان ندهد بعد از 40 سال ضربهاش را بزند به عنوان یک مدرس بزرگ حوزه، استاد اخلاق، مرجع تقلید، آن ضربه است که یک مرتبه با یک نظر، با چهارتا فتوا با پنج تا موضعگیری جامعه شیعه را منشعب کند، استعمار را توجیه کند، این را امام در وصیتنامهشان گفتند، اینها را 35 سال پیش در اسناد لانه گفتند. میگوید ما باید دنبال پرورش روحانیون متخصص مذهب اسلام به عنوان پل رابط بین رهبری اسلامی با CIA باشیم. تربیت کنیم! "منصور اقبال" تاجر تحصیلکرده آمریکا از فرزندان خانواده اقبال، بر این مسئله که رهبران میانهرو و لیبرال از موقعیتی که خمینی برایشان بوجود آورده به شدت عصبانیاند تأکید کرد که البته راه چارهای نیست. میگفت به آنها فشار آورده که نزدیکی بیشتری با آمریکا داشته باشند چون در هر صورت بدون حمایت آمریکا نمیشود امید داشت باید ببینیم بین روحانیون و مقامات جمهوری اسلامی چه کسانی به آمریکا خوشبین هستند یا میتوانند خوشبین بشوند که به آمریکا امیدوار باشند! بگویند ما با آمریکا سوء تفاهم داشتیم این میخواهد مشکلات ما را حل کند، تقصیر ما بوده ما افراطی بودیم، ما شعارهای تند دادیم!
نمونه دیگر، میگوید "آبتیک" گفت میلانی خودش در صدد بوده با سفارت تماس بگیرد ما سعی میکنیم این کار به شیوه ایرانی صورت بگیرد. بعد میگوید تذکر دادیم به بعضی از آخوندهایی که در مشهد با سفارت ارتباط داشتند که اینطور علنی نیایید، مدام علنی روز روشن به سفارت بیایید برایتان حرف درمیآورند! یعنی آنها فهمیدند این نفهمیده! من نمیدانم کدام میلانی است و چه نسبتی با مرحوم آیتالله میلانی مرجع بزرگ داشته است؟ ملاقات آمریکاییها برای جلب همکاری و تفاهم با روحانیون میانهروی مذهبی، میگوید او به ما گفت ایران به کمک آمریکا احتیاج دارد و ما این انتقاداتی که علیه آمریکا میشود قبول نداریم. ما معتقد به دوستی با آمریکا هستیم این مشکل باید و میتواند بطور کامل رفع شود. این سوء تفاهم است و افراطیگریهای خمینی است! ملاقات 3 / اردیبهشت / 58 است میگوید فوراً با بیانات کارمند سفارت در مورد بعضی تهدیدها موافقت کرد و نگرانی عمیق خود را در این مورد که ارتش خروج شاه را نمیپذیرد – در چند ماه قبل نمیپذیرفته – نشان داد. با توجه به شایعات این است که فلان فلان... مراقب باشید دولت ملی یعنی دولت بختیار سقوط نکند! نگران دولت بختیار است ایشان نگران انقلاب و امام نیست و آمریکا هرچه در توان دارد بکار گیرد تا از این امر جلوگیری کند. در طول بازدید اخیر مأمور سیاسی CIA عصر روز 2 اکتبر 79 ملاقاتی با آیتالله حاج حسن صورت گرفت. پسر او قبلاً از سفارت آمریکا دیدن کرده بود گفته بود پدرش خیلی خوشحال است که نماینده آمریکا را ببیند. مأمور سیاسی ایالات متحده تشریح کرد که من از طرف کاردار سفارت آمریکا اظهار ادب کرده و تولد امام هشتم را تبریک گفتم. تولد حضرت رضا(ع) را به علمای شیعه تبریک میگوید. آیتالله از این ملاقات تشکر کرد و آرزوی خوبی نمود. او سپس اظهار کرد امیدوار است ملتهایی که خداوند قدرتهای بزرگی به آنها اعطاء کرده (یعنی ملت آمریکا) از قدرت خود به نفع مظلومان استفاده کنند. آیتالله ادامه داد ما دوست داریم ببینیم که آمریکا کنار ماست و با ماست. در ملاقات نمایندگان سیا با آیتالله، ایشان به یکی از نمایندگان بطور آهسته و خصوصی گفت خمینی در پاریس زیر درخت سیب نشسته بود و به راحتی حکم میداد برای او که مشکلی نبود در بدترین روزهای زد و خورد در مشهد، خمینی کجا بود؟ ایشان دارد با آمریکا با نماینده سازمان سیا علیه امام درد و دل میکند! بعد خود این آمریکایی میگوید در روزهای زد و خورد خونین در مشهد اجساد کشتگان را جمع میکردند تا آنها را بشویند تا مخفیانه دفن کنند. گفت برای جلوگیری از کشتارها من مجبور بودم با مسئولین تماس بگیرم در این روزها خمینی کجا بود؟! من رهبر این انقلابم نه خمینی. با من صحبت کنید.
از این نمونهها زیاد است ولی دیگر وقت گذشت.
یک نمونههایی بود دوستان به مجلّدات – من خواهش میکنم اسناد لانه را یک دوره تهیه کنید و بگذارید حتی خواص، مدرسین، اساتید، فضلایی که اهل تحقیق هستند اینها را بخوانند اینها روی نقطه ضعف افراد دست میگذارند. الآن فرصت نیست اینها را بخوانیم بعضیهایش را هم خجالت میکشم بخوانم! راجع به روانشناسی تک تک افراد بحث کردند. فلانی را از صحبتهایش فهمیدیم جاه طلب است، از این خصلتش باید استفاده کنیم. فلانی نقطه ضعفش مسائل شهوی و جنسی است از این طریق میشود. فلانی احتیاج به پول و امکانات دارد در جلسه سه – چهار به زبانهای مختلف به ما گفت تشکیلات ما احتیاج به بودجه دارد! سه بار به ما گفت خب معنیاش این است که ما باید به او پول بدهیم! معلوم میشود از این طریق میشود وصل شد. عرض من این است که اینها را بشناسیم و ببینیم چه اتفاقاتی دارد میافتد. اتفاقاتی که ما گاهی ساده تلقی میکنیم و فکر میکنیم یک شخص خودش به این نتیجه رسیده، در حالی که این شخص ممکن است زمینههای شخصی دارد اما پشت آن یک پروژه است که حتی خودش هم خبر ندارد. سند هست که اینها (سفارت آمریکا) زمان کودتای 28 مرداد به هیئتهای مذهبی قَمه توزیع کردند! میگوید قبل از ما انگلیسیها ین کار را کردند کار درستی است! پول چای و قند هیئت امام حسین(ع) دادند! پرچم عزاداری دادند که این طرفش دست حضرت عباس(ع) و این طرفش هم جاویدشاه نوشته است! من یادم هست، آنهایی هم که یادشان هست دیدند همینطوری بود پنجه حضرت عباس(ع) این طرف هم جاویدشاه بود، شاه هم برای فریب دادن این تیپها گفته بود که من نظرکردة حضرت عباس هستم!
این است که امام(ره) میگوید ما مصیبت داشتیم ما میخواستیم بگوییم ما شاه را اگر نهی از منکر کنیم قبل از آنها داخل خود حوزه به ما میگفتند به شاه شیعه جسارت میکنید؟ به تنها شاه شیعه دنیا؟ خب این شاه همانقدر شیعه بود که آل سعود سنی است و همانقدر اینها شیعه و سنی هستند که رژیم اسرائیل یهودی و پیرو حضرت موسی(ع) است و اینها همانقدر موسویاند که رئیس جمهور آمریکا مسیحی است. همه اینها یک مذهب دارند، مذهب کفر، استکبار، شیعه، سنی، مسلمان، مسیحی، این حرفها چیست؟ ببخشید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی